سفارش تبلیغ
صبا ویژن

























3... نقطه... پـ ــ ــ ـ ــر و ا ز

به نام "او" و به یاد "او"

.

.

.

مانده تا برف زمین آب شود.

مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه چتر.

ناتمام است درخت.

زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد

و فروغ تر چشم حشرات

و طلوع سر غوک از افق درک حیات.

مانده تا سینی ما پر شود از صحبت سمبوسه و عید.

در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد

و نه آواز پری می‌رسد از روزن منظومه برف

تشنه زمزمه‌ام.

مانده تا مرغ سرچینه هذیانی اسفند صدا بردارد.

پس چه باید بکنم

من که در لخت‌ترین موسم بی‌چهچه سال

تشنه زمزمه‌ام؟

بهتر آن است که برخیزیم

رنگ را بردارم

روی تنهایی خود نقشه مرغی بکشم.

"سهــــراب"

.

.

.

.

.

 


.پ ن :چقدر این روزهای اخـــر سال دیر میگذره بخصوص وقتی توی خوابگا باشی  که اصلا نمیگذره

پ ن : آقـــــای اســــتاد چه لذتی داره  مارو تا 27 اسفند بکشونی دانشـــگاه؟؟ 

پ ن : 19 سال و 11 ماه و 29 روز، من نمیگم پـــــارسی بلاگ میگه قابل توجه دوستان ، آَشنایان و کلیه ی فامیل های وابسته من 20 سالمه نه 21:دی

پ ن : اینجا اصلا بوی عیـــد نمیاد چــــرا آیا؟


بهــــــــــــــــــــــاری بـــــــــــــــــــاشید


نوشته شده در پنج شنبه 91/12/24ساعت 5:46 عصر توسط پرنیان| نظرات ( ) |