• وبلاگ : 3... نقطه... پـ ــ ــ ـ ــر و ا ز
  • يادداشت : براي م .ي و فرشته ي مرگ
  • نظرات : 3 خصوصي ، 11 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    دوستات دارن فارغ التحصيل مي شن؟ در واقع شدن؟
    هوم؟ فک کنم توي يه پست ديگه گفته بودي خب..


    زندگي خوابگاهي که نداشتم هيچ وقت، اما دلم دوست ها و دوستي هاي دوره کارشناسيم رو مي خواد..
    هيشکدومشون پيشم نيستن.. دلم تنگ شده براي اون جمع چند نفره ي خودمون.. اما ديگه هيچ وقت نمي تونيم دور هم جمع بشيم.. (تقريباً هر کدوم توي يه شهريم! :| تازه هرکي يه جور درگير زندگي و مشکلاتش شده..)

    قدر بدونيد لحظاتتون رو..

    امضا: ننه گويا :دي
    پاسخ

    اره ننه گويا :دي رفتن ديگه ... من كه قدر ميدونم يعني مي دونستم ... روزاي خوبي داشتيم باهم ... به خصوص اين آخري ها .. با اين كه فصل امتحانات بود و تو اون جمع هيچكس جز من امتحان نداشت ... ولي سعي ميكردم اين اخري ها لحظات با هم بودن رو از دست ندم ..