• وبلاگ : 3... نقطه... پـ ــ ــ ـ ــر و ا ز
  • يادداشت : براي م .ي و فرشته ي مرگ
  • نظرات : 3 خصوصي ، 11 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + شوق 

    وقتي اومدي اتاق فکر کردم خيلي کم رو هستي وبايد خيلي مواظبت باشم اما فکر نمي کردم شيطون رو درس مي دي اين قدر پرحرف هستي
    پاسخ

    !
    + شوق 


    ايـن روزهـا،

    بـا تـو،


    بـه وسـعـت تـمـام نـداشـتـه هـايـم،

    حـرف دارم…

    امـا مـجـالـي نـيـسـت تـا بـنـشـيـنـي بـه پـاي ايـن هـمـه حـرف،

    دلـم تـنـگ اسـت،

    فـقـط بـراي حـرف زدن بـا تـو…

    ديـگـر نـمـيـدانـم چـه کـنـم، يـا چـه بـگـويـم…
    پاسخ

    بعد که من حرف ميزدم ميگفتي يه ديقه سکوت کن ... گفتم دلت برا پرحرفي هاي من تنگ خواد شد :دي
    + شوق 
    دلم برات تنگ شده امروز مي بيبنمت کاش زودتر مي رسيدم منتظرم باش
    پاسخ

    امروز داره تموم ميشه ؟ توکي خواي آمدآيا ؟ اينجا انقدددددد برف اومده اخبار گفته بود 40 سانت !! مي فهمي يعني چقدر ؟؟ از ديروز تا حالا ميگم کاش اين م ي و فرشته ي مرگ بودن تو اين برگا عکس ميگرفتيم .
    + ره پوي وصال 
    بسم الله الرحمن الرحيم
    سلام عليکم
    کمثل برگهاي پاييزي هرکي بعد از ديگري از درخت جدا مي شود
    ( ( درخت استعاره از دانشگاه ) (بلا نسبت ) )
    چون مي گذرد غمي نيست ...
    ( البته اين فقط در شعر است )
    يعني اگر دوستي (رفاقت) از جنس واقعي باشه خيلي سخته !
    ضمنا نکته ديگر اينکه يک نفر ترمز پرانتز را بکشد لطفا !
    يا علي
    التماس دعا

    پاسخ

    سلام...نه بابا استعاره و بلا نسبت نداره که :دي دانشگاه همان درخت است و درخت همان دانشگاه .. وشايد اساتيد(البته عده ي کثيري درخت و عده ي قليلي گوهرهاي مخفي شده در دل درخت :دي ( چي ميگم من :دي )) وااي چقدر اين روزها اين ( چون ميگذرد غمي نيست ) رو ميشنوم .. اصلا احساس خوبي نسبت بهش ندارم ...اومدم ترمز پرانتز رو بکشم و از اونجا که رانندگي خانما (در حد يک شايعه کذب ) چندان چنگي به دل نميزنه زدم رو گاز :ديي
    + شوق 
    راستي پيام بعدي رو نگفتي که دوستت ازت خواهش کرد که اون روز نري وبموني ودرر کنارش باشي اما مثل آدم هاي نقطه چين اصلا خواهشش برات مهم نبود
    پاسخ

    ! ياامام حسين عليه السلام :دي من بليط در دست ديگه راه برگشتي نداشتم .. دير گفتي... ديــــر
    + شوق 
    خيلي دلم گرفت امروز تو اتوبوس واحد چند تا دوست بودن که با هم مي گفتن ومي خنديدن ياد اون روز هلال و آش افتادم واينکه چقدرخنديديم وتو سميرا چقدر غرغر کردين ومن سعي مي کردم آرومتون کنم هر وقت هوس آش داغ کردي برو بستني سرد بخور من نياز ندا رم کسي نازمو بکشه همين
    پاسخ

    :دي والاااا:دي من هنوزم يادم ميفته ميخوام اين فرشته ي مرگو بگيرم لهش كنم :دي
    هوم.. دلم گرفت.. :(
    اميدوارم گاهي فرصت بشه يه جوري بازم هم رو ببينيد.
    دوستي هاتون پايدار :)


    پاسخ

    فرصت ميشه خط آخرو براي همين فرصته نوشتم :دييي
    دوستات دارن فارغ التحصيل مي شن؟ در واقع شدن؟
    هوم؟ فک کنم توي يه پست ديگه گفته بودي خب..


    زندگي خوابگاهي که نداشتم هيچ وقت، اما دلم دوست ها و دوستي هاي دوره کارشناسيم رو مي خواد..
    هيشکدومشون پيشم نيستن.. دلم تنگ شده براي اون جمع چند نفره ي خودمون.. اما ديگه هيچ وقت نمي تونيم دور هم جمع بشيم.. (تقريباً هر کدوم توي يه شهريم! :| تازه هرکي يه جور درگير زندگي و مشکلاتش شده..)

    قدر بدونيد لحظاتتون رو..

    امضا: ننه گويا :دي
    پاسخ

    اره ننه گويا :دي رفتن ديگه ... من كه قدر ميدونم يعني مي دونستم ... روزاي خوبي داشتيم باهم ... به خصوص اين آخري ها .. با اين كه فصل امتحانات بود و تو اون جمع هيچكس جز من امتحان نداشت ... ولي سعي ميكردم اين اخري ها لحظات با هم بودن رو از دست ندم ..
    هوم؟ چي مي گه؟

    سلام :)
    پاسخ

    خيلي چيزا ميگه :دي اگه بخواد همشو بگه كه بايد كتاب بنويسه :دي عليك سلام :)